میشود به درک کردن و پذیرفتن واقعیت هایی اشاره کرد که بی‌رحمانه درهم میشکنندت؛ یا نابودی توهم وجود یک حامی. رسیدن روزی که خودت تنهایی خاک زانو ها را میتکانی، مرهم میگذاری روی زخم ها و فراموش میکنی که چقدر شکننده ای.

هنوز هم مانند کودکی‌ام ناراحتی را میتوان از چهره‌ام خواند، اگر دقت کنی هنوز هم وقتی چیزی توی گلویم سنگینی میکند لپم را گاز میگیرم و چشم میدوزم به سقف، آسمان، هرچیزی که بالای سرم باشد و تو بدترین کاری که میتوانی انجام بدهی این است که من را در این جهنم ببینی و حتی سعی نکنی از این عذاب لعنتی نجاتم بدهی.

حقیقت این است که بعد از چشیدن یک سری ناملایمات چنان وحشتی در آغوشم کشیده که نفس کشیدن را برایم سخت کرده. همچون کودکی‌ام که چندی‌ست شب ها جدا از مادرش میخوابد و توهم هیولای زیرتخت سر تا پایش را میاند. پس دست نوازش‌گر مادر کجاست؟

اگر لطفش قرین حال گردد، همه ادبار ها اقبال گردد

تو مرده‌ای و مرگ نمی‌فهمد

شاید در باب بزرگ شدن

ها ,یک ,توهم ,بدهی ,کودکی‌ام ,هم ,این است ,هنوز هم ,است که ,نجاتم بدهی ,بدهی حقیقت

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دو دوست برای همیشه دانلود کتاب هزار طلسم pdf مجموعه ازهزاران طلسم ودعا تمرین های کلاس آموزش 3DsMax یاری کنیم هموطن خدمات فنی برق مخابرات مدرسه سیمامایس مطالب خدماتی ، حقوقی وبلاگ شخصی مهدی الماسی دانلود کتاب آموزش آرایشگری زنانه